مستقر در ماه

مستقر در ماه

من ایمان دارم که هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه :)

یک راند دیگر مبارزه کن وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری… یک راند دیگر مبارزه کن وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن و به یاد داشته باش شخصی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
محمدعلی کلی

بایگانی

پراکنده از همه چیز

جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۸ ب.ظ

+امروز برای اولین بار تو زندگیم، کتابامو جعبه زدم. دو جعبه کتاب جمع کردم و قلبم به تپش افتاد بابتش. هیچ فکر نمیکردم کار سختی باشه اما بود.

کتاب های قدیمی تر رو جمع کردم و یه سری کتاب های جدیدتر که نخوندمشون یا بیشتر برام عزیز هستن رو فعلا نگه داشتم.

در همین راستا کتابای روی میز و زمین براشون توی کتابخونه جا باز شد.

میزم حالا خلوت تر شده و از روی زمین کوچ کردم روی میز.

رو میز نشستن برام به غایت سخته. به شونه هام فشار میاره و سردرگمم میکنه.

اما از طرفی نشستن رو زمین هم زانوهامو اذیت میکنه و محیط اتاق رو شلخته تر و بهم ریخته تر نشون میده.

فکر میکنم یه پیرزن واقعی شدم :)


+خواهرزاده کوچیکه جمعه ی بعدی کنکور داره. اصلا انتظاری نداریم مثل داداش بزرگه ش پزشکی قبول بشه، اما انتظار داریم حداقل در سطح خودش ظاهر بشه، چون از لحاظ استعداد چیزی کمتر از داداشش نداره.

امسال سومین سالی هست که درگیر کنکوریم و حسابی کلافه شدیم.

سال اول خواهرزاده بزرگه. سال دوم مجددا خواهرزاده بزرگه و خواهرزاده کوچیکه. امسال خواهرزاده کوچیکه.

امیدوارم امسال اینم یه رشته ی خوب قبول شه و خواهرم یه نفس راحت بکشه.


+آریا شدیدا خوردنی و بانمک شده. اونقدری که هر بار نگاش میکنم آرزو میکنم کاش مال خودم بود!


+اگه به صورت ناشناس کامنت میذارین ایرادی نداره اما اگه سوال میپرسین حداقل نشونی چیزی بذارین تا بتونم جواب بدم.

دوست عزیزی که در مورد کرفس پرسیدی.

اون کرفس سبز رنگ برای وارد کردن برنامه ی روزانه ست که خودت میتونی کالری هات رو وارد کنی و من از همین استفاده میکردم.

اون کرفس آبی رنگ اما خودش بهت رژیم میده. که چه غذاهایی بخوری. من یک بار از این استفاده کردم و اصلا خوشم نیومد.



نظرات  (۳)

فکر می‌کنم زمانی که ایلیا و السا بخوان کنکور بدن من یه پیرزن حسابی باشم:)

پاسخ:
آخی
نه بابا
اتفاقا اون موقع کلی با تجربه ای میتونی راهنمایی کنی
۰۷ تیر ۹۸ ، ۱۴:۳۷ نیمه سیب سقراطی
عمیقا دلم میخواد کتابامو مرتب کنم، ظاهرشون مرتبه و تو کتابخونه چیده شدن ولی بازم اونی ک میخوام نیس 

کنکوری داشتن و بودن و کلا جو و حال و فضاش و دغدغه هاش سخته، درک میکنم. ایشالا ک خواهر زاده ات هم هر رشته ای ک دوس داره قبول بشه

چه حس خوبیه خواهر زاده و برادر زاده داری و بچه دور و برته 😍



پاسخ:
حس خوب که آره
ولی وقتی خونه زیادی شلوغ میشه به مدت چند روز و دیگه نمیتونی به کارات برسی، قضیه سخت میشه :)) مخصوصا که همه پسر هم باشن
۰۷ تیر ۹۸ ، ۱۴:۴۸ آسِمــــــــان .
منم پشت میز نشستن برام سخته و اصولا یک جا نشستن سخته و این خیلی بده
پاسخ:
منم
تقریبا بیش از نیم ساعت نمیتونم تو یه حالت بمونم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">